۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۵, یکشنبه

كانادا رفتن چه آسان كانادايي شدن چه مشكل

بعضي ها ممكن است به اين تيتر اعتراض كنند و از روند بررسي پرونده ها گله مند باشند و بگويند كه كانادا رفتن كار آساني هم نيست.
واقعيت آن است كه تجربه مهاجرت پذيري كانادا نشان داده كه اگرچه معدودي از متقاضيان هرگز موفق به ورود به كانادا نمي شوند اما غالب متقاضيان واجد شرايط ، پس از طي چند سال انتظار به كانادا مي روند و پاسپورت كانادا را هم دريافت مي كنند.
اكثر اين افراد كه عمدتا برگزيدگان كشور مبدا هم هستند به خوبي با محيط زندگي جديد تطابق پيدا مي كنند. اما معدودي هم فقط رنگ ولعاب جديد به خود مي زنند و ماهيتشان همان است كه بود.

در موج اول مهاجرت پس از انقلاب كه از سال 57 شروع شد و با شروع جنگ داخلي و سياسي در سالهاي 60 تا 62 به اوج خود رسيد، مهاجرين به دو دسته تقسيم مي شدند كه بطور ساده اينگونه تقسيم مي شدند:
1- اغلب باسوادها و روشنفكرها كه طبيعتا پولدار نبودند راهي اروپا مي شدند.چه قسمت شرقي كه پذيراي روشنفكران چپ بود  و چه قسمت غربي اروپا كه مقصد روشنفكران ليبرال بود.
2-پولدارها كه در فرهنگ پس از انقلاب به نام طاغوتي شناخته مي شدند و عمدتا جز موارد معدود،سواد درست وحسابي هم نداشتند راهي آمريكا وبعضا انگليس مي شدند. عمده ايرانيان مقيم كاليفرنيا حتي نسل جديدشان هم رقصيدن وخوش گذراندن را به مطالعه ترجيح مي دهند، در اين ايالت كم نيستند زنان ومرداني كه هنوز پختن آش نذري وشله زرد و سفره ابوالفضل را فراموش نكرده اند و مسلمان بودن را فقط در اين اعمال مي بينند. صحنه قرباني كردن گوسفند يا توزيع آش نذري اينان را  بارها در اينترنت ديده ايد در حالي كه ديدن اين مراسم در شهري مثل مالمو در سوئد كه مركز تجمع روشنفكران است چيزي غيرممكن مي نمايد.
وضع كانادا اما پيچيده تر از اين حرف ها و مخلوطي از اين دو گروه بوده و هست. از طاغوتيان قبلا مهاجرت كرده تا روشنفكران جديدا مهاجرت كرده را در اين كشور مي توان يافت. وبه همين دليل تنوع رفتار ايرانيان در كاناداخيلي بيشتر از اروپا وآمريكا است. اين تنوع در ايالت هاي مختلف هم فرق مي كند.
اگرچه حضور چند دهه ايرانيان مهاجر در تمام كشورها نشان داده كه ايرانيان افرادي به شدت منعطف هستند و به سرعت عادات بد خود را كنار مي گذارند(برخلاف تركهاي مهاجر به آلمان كه هنوز هم نتوانسته اند به خوبي در آنجا ادغام شوند)، اما اين تنوع فرهنگي ومالي مهاجران ايراني باعث دوگانگي در رفتار مهاجران هم شده است.
از يك سو مي شنويم كه يك ايراني به مقام بلندي در كانادا دست يافته است و از سويي ديگر خبرهايي بد وناپسند به گوشمان مي رسد. خبرهايي كه حاكي از رفتار ناشايست ايرانيان بوده و باعث مي شود آبروي اين قوم مهاجر بيشتر در معرض خطر قرار گيرد و سوء تعبيرهايي در باره هويت او پديد آيد.
اين رفتارها مي تواند دستمالي كردن بدون اجازه يك زن كانادايي در آسانسور باشد يا رياست يك گروه تروريستي در كانادا يا حتي توهين به يك قشر در يك وبلاگ.(خوانندگان وبلاگهاي كانادايي خوب يادشان هست كه نويسنده اي كه ظاهرا رتبه تحصيلي خوبي هم دارد ، مطلبي آكنده از توهين به تمام پزشكان نوشت و عليرغم همه روشنگري ها نه تنها عذرخواهي نكرد كه حتي همچنان بر حقانيت خود تاكيد كرد.) اما آنچه كه مهم است آن است كه متاسفانه تعدادي از مرتكبين اين اعمال زشت از تحصيلات بالايي برخوردار هستند و اين نكته نشان دهنده آن است كه دارا بودن مدرك به تنهايي موجب بلوغ فكري انسان نمي شود.
به نظر مي رسد ما ايراني ها بخصوص ما مهاجرين به كانادا بايد همراه با كانادايي شدن ،يك خانه تكاني اساسي در ذهن خود ايجاد كنيم تا بتوانيم آبروي ايران وايراني را بيش از اين خدشه دار نكنيم.
از اين روست كه باز هم مي گويم:
كانادا رفتن چه آسان
كانادايي شدن چه مشكل

۲ نظر:

  1. خیلی خوب بود آقا سیاوش
    واقعا درست نوشتی
    برای بعض ها هر جا برن واقعا آسمون یک رنگ هستش

    پاسخحذف
  2. سلام، وبلاگ زیبا و مفیدی دارید. ممنون میشم از وب سایت من هم دیدن کنید. اگر در زمینه مهاجرت به کانادا سوال و یا مساله دارید ممنون میشم که در خدمت دوستان باشم.

    پاسخحذف